خواب صبح مهم هم نیست اما...
شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ب.ظ
امروز صبح خواب بابا رو دیدم... برعکس دفعه قبل نزار بود
توی چشمام نگاه کرد و گفت چه قدر دلم برات تنگ شده بود... هرشب خوابتو می دیدم... خوشحالم که می بینم دل تو هم برام تنگ شده بود
+ دیگه داشت از یادم محو می شد... خوشحالم که ناخودآگاه خیلی قوی ضبطش کرده
+ هرچند بی فایده ولی شاید توی تعطیلی دانشگاه.. رفتم دیدمش...
+ برام جالبه بدونم تا کی به یادم می مونه! شاید تا وقتی که امکان دیدنش وجود داشته باشه
مثل پرونده های باز
۹۴/۱۰/۱۲