با من به بهشت بیا...

به آن پنج شنبه و این چهار هفته

پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۴۱ ب.ظ

جمعه نیست اما باید بنویسم

باید بنویسم که امروز پنجشنبه ست و من چهار ساعت دیگه... چهار هفته ست که ندیدمت... 

و من دلم برای خیلی چیزها تنگ شده 

اون قدر با جزییات دلتنگم که انگار نه انگار یک عدد انسان کلی نگرم! 

دلتنگ ترکیب صوت و تصویرت 

دلتنگ خنده هات 

دلتنگ چشمات با اون رنگ عجیبشون 

دلتنگ لبخندت 

دلتنگ برق چشمات 

دلتنگ پیشونی روشنت 

دلتنگ راه رفتنت 

دلتنگ دقتت 

دلتنگ وقت هایی که اعصابت خورد باشه 

دلتنگ لحظه های فکر کردنت 

دلتنگ نگاه باهوشت 

دلتنگ چین های کنار قاب چشمات 

دلتنگ حاشا کردنت 

و ای وای.. دلتنگ عطرت.. 

دلتنگ نفس کشیدن توی هواتم... 

دلتنگ اون پنجشنبه م که دوست داشتم هرجور هست نزارم بری... حتی شده با تلاش های بیهوده مثل رو به روت ایستادن... 

که حتی برای چند لحظه بیشتر بمونی

دلتنگ آخرین نگاهت... که من حس حیرت و تسلیمی ازش خوندم 

من دلتنگم... دلتنگ پنجشنبه... 

دلتنگ اون لحظه که نوشتی بی بلا و من شاید روحم... توی آسمون هفتم سیر می کرد... 

بله... دلتنگم و چهار هفته س... دلخوشم به این online آبی... که برام تکراری نمیشه 

دلخوشم به شنیدن صدات و البته افسوس که صورت خورشیدیتو نمی بینم... افسوس که منو نمی بینی

ماه بی تو تنهاست.. خورشیدم.. 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۵
شیرین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">