با من به بهشت بیا...

شرح روز

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۲۸ ق.ظ

امروز دقیقا هوا یه جوری بود که من عاشقشم... 

خنک.. ابری... خیس... 

یه دلهره کاذب پیش از معجزه هم منو گرفته بود 

چند تا چیز.. حال جمله بندی ندارم 

فقط بنویسم.. 

چندتا چیزی 

امروز.. کلاس مشاوره.. عطیه چشم عسلی... تکنیک یخ شکن... گره انسانی! 

من داوطلب.. 

تنها کسی نمی خندید و مشارکت نداشت و فقط می رفت این ور اون ور من بودم 

داری که گفت یه روزی این تعجب توی نگاهتو کشف می کنم 

منم گفتم کشف کنی دیگه جالب نیس

کلا یخ شکنی رو من دیر جواب میده... ازون دسته آدمام... 

هنوزم ارتباط برقرار کردن با آدما رو نمی دونم 

عید میاد و من بازم عیدی ندارم؟ مثل پارسال... 

؟.. 

دلم میخواد از این گروه مددکاران بیام بیرون اصلا... 

دیگه حوصله ندارم... 

آدم خودش آروم آروم کشف کنه همه چیو اما عمیق بهتر از دانایی کاذب امثال تلگرامه

اونم برای آدمی مثل من.. همچین اطلاعاتی سمه 

خوشبختی برای من همین آروم آروم بزرگ شدنه 

کلا.. کلا ذاتا آروم آرومم و برای هرچیزی فرصت میخوام... 

و اینکه از چیزای کوچیک نتایج بزرگ به دست آوردن.. یادما قبلا راجب این با عطیه حرف می زدیم.. که باعث فشارات میشه واینا... یادش بخیر اون روزا خیلی قبل بود 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۱
شیرین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">