با من به بهشت بیا...

شالیزاری نمی بینم

جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۴۱ ب.ظ

همیشه توی دلگیرترین و بریده ترین حالت هام.. سنتورنوازی شالیزارو پلی می کردم که دل سیر گریه کنم 

چون منو یاد حال و روزایی از خودم مینداخت... یاد شهر... یاد غربت..  یاد یه حس سبز.. یاد ریشه... یاد یه دلبستگی عجیب همیشگی


امروز که توی نفس بریدن هام... گذاشتمش... گیج و مبهم سرمو می چرخوندم و هیچ حسی بهم دست نمیداد 


عجیب بی وطنم کردی 


دلم میگفت نه این نه... فقط او... فقط اقلیم و حال و هوای او... 


عجیب از همه چی جدام کردی 


وطن بزرگترین دل بستگیم بود 


از این محیط رفتن جالب ترین دل خوشی و فانتزی


منو به دردی انداختی که دیگه نه وطنی می شناسم... نه رفتن و فانتزی! 


و من پرم از میل ویرون کردن تو

پر از دوست داشتنت 

پر از خواستن 


و تو منو باور کن... 

تا کی و کجا؟ میخوای مست و گیج بمونی که این کی بود؟ چی شد؟  چرا؟ چرا حالا؟  چرا اینطور؟ 


تو کنار من ویرون میشی و من با ارزش می بینمت... انکار نکن... نپوشون 



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۰
شیرین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">