با من به بهشت بیا...

آخرین روز آرامش

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۰۸ ب.ظ

یهو یاد دی ماه و این پستم افتادم 

خوندمش!  

حالا اون قدر دوری شده که از خودم می پرسم مطمینی حس خاصی داشتی؟ :) 

فقط با برگشتن به نوشته های اون روزا می شه فهمید آره یا نه... 



کنار تو اونقدرررررر آرووووم و روشنم.. که می ترسم از آرامش و روشنایی بمیرم.... 


+ این چه حسیه... چه حسیهههه... 


+ انگار رفرش شدم... 


+ نمی دونم چی میشه... امیدم به خدای کارسازه 


آری... اینچنین بود... آخرین روز آرامشم... :) 

لبخند رضایت می زنم که خاص بود... خیلی هم خاص بود 

حتی ارزش این موسپید شدن روحمو داشت 

حالا از 17 دی... روزهای زیادی گذشته... نه؟ 

و چه قدر باید ترسناک باشه دیدنت... وقتی نمی دونم مرد صورتی مهربون من موندی یا نه...  


+ خدا با ماست

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۸
شیرین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">