یلدا بلندشو.. دخترجان..
يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۰۳ ب.ظ
اینجا هنوز یلداست...
دست از دامان مادر نمی کشد.. این دختر خلف
از آن شب... هنوز شب است
دیشب شنیدم که می گفتند... دی آمد... بهمن رفت... اسفند گذشت... فروردین رسید... اردیبهشت به همین زودی ها خواهد رفت
به باورم نیست... اینجا هنوز یلداست
همان یلدا... با موهای مشکی بلند... با زلف های پر گره
هنوز میخواهم موهایش را با گیره های قرمز تزیین کنم... اما به کار این گره ها مانده ام...
تو آن سوی گیسوان یلدا... نشسته ای.. چشم های من را نگاه می کنی... منتظر معجزه ای
دست هایم در دام گره هاست... دست هایت ساکت مانده...
دست های چه کسی معجزه کند؟
یلدا... یلداست که باید به پا خیزد...
آغوش مادر را رها کند...
۹۵/۰۲/۲۶