آسمان تابستانم
جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۶ ب.ظ
آسمان تابستانم...
خسته از بوسه های بی پاسخ
دست در دست آن بهار که گذشت
شسته ام هرچه دست از باران
تا که آتش شوی... گدازان تر
بوسه ای آتشین فرستی بر...
صورت همچو ماه خورشیدم...
+ دیروز خیلی عجیب زاده شد
باید باشی برایم با صدایت بخوانی...
+ صدای خودمونو که ضبط کردم... گوش میدم.
از شنیدن صدای خودم هم دلم برای تو ضعف میره
هه... یاد اون دو سه رگ صدامون که شبیه بود میفتم
یاد اون روز که حسش شبیه رقصیدن روی ابرا بود
یاد اون روز که چشم هامون به هم گره خورده بود...
و یادم نمیاد که این لحن حالا رو از تو ارث گرفتم یا از قبل بوده...
نمی دونم
نمی دونم...
۹۵/۰۲/۳۱