کاش می شد با رنگ رنگین کمون ساخت
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۵۳ ق.ظ
کاش می شد بی چون و چرا
تو رو دوست داشت...
.
.
بی چون و چرا
.
.
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر جز درد خوشبختیم نیست
.
.
کلی واژه های مهربون و خوشحال از شنیدن صدای مهربونت... منتظر بیرون پاشیده شدنن
ولی خب چه کنم که جدیدا با اعمال معذوریت های اخلاقی از سوی خودم مواجهم! :))))
جدیدا قوانین سفت و سخت زیاد میزاره رییس
کلی هم شرط و شروط برای خودش سر هم کرده... برای روزهای بعدی در هر دوحالتش(بودن یا نبودنت)
چه می دونم چه فکرایی می کنه برای خودش
هرچی که هست می دونم رییس از تو خوشش اومده
دیگه بهم نمیگه دوستش نداشته باش
دیگه باورت کرده
مثل همه ی آدم های دور و برم
دیگه کسی جریت نداره بگه بالای چشم های تو ابرو هم هست
.
.
درونم یه رییس دارم که گونه ای اصلاح شده بین شخصیت من و عطیه و من آینده س :))
.
.
چگونه شاد شود اندرون غمگینم...
به اختیار که از اختیار بیرون است
.
.
شاید یه روزی این روزگار گذشت...
شاید یه روزی گذشت
شاید رنگ های شاد پایدارتری به زندگی اومد
جای این روزهای پر از ندانم و مواج
۹۵/۰۶/۰۷