Hold on... Pain ends
به قول یکی از قل های صفاریان... فیل درونم این چند روز تقویت شده :))
هنوزم فرق فواد و سیاوش رو نفهمیدم. می دونم یکیشون جدی تره.. یکیشون خندون تر
.
.
فیل برابر با فیلسوف
.
.
این برادرها منو یاد ژوکرهای داستان های یاسی میندازن
.
.
یاسی برابر یاستین گوردر
.
.
تازه اینکه چیزی نیست به رومن رولان هم میگم رومی!
.
.
Hold on
Pain
Eends
.
.
مثلا hope مخفف جمله بالاست! توی یه عکس نوشته دیدم
.
.
اینقدر که من دیشب خواب های عجیب غریب دیدم.. تا حالا هیچ کس ندیده!
خواب زلزله! بعد زلزله همه چی یهو خوب شد
خواب دایی مرحوم توی یه شهر فوق پیشرفته! درحالی که برعکس دوران حیاتش... چشم های عسلی و خمارش رو دوست داشتم
می دونستم که نیست و ازش ناراحت بودم که چرا تسلیم و ناراحت بود! چرا از زندگیش لذت نبرد.. چرا عشقشو از دست داد... چرا به ما نزدیک نبود... چرا تجربه هاشو به ما نگفت... اگر بود.. اگر حرف می زد.. اگر زندگی می کرد.. شاید زندگی من هم فرق می کرد.
ازش میخواستم که چیزهایی بهم بگه که بتونم زندگیمو دوست داشته باشم...
دایی مرحوم مسلما تعصبی به هیچ چیزی نداره و جز زندگی و انسانیت و شگفتی جهان... به هیچ چیز فکر نمی کنه
کاش منم وقتی میانسال و پیر شدم... مثل مرده ها بی تعصب باشم
مثل مرده ها خوشبخت و بی همه چیز
.
.
خواب ها دستپخت ذهن ما یا هرچیزی که هستن... تاثیرگذارن! خیلی زیاد
.
.
هنوز دلتون برام بسوزه... خوب خوب نشدم که :-D سرم گیج میره الان و... و... !
ولی اینجا جا داره از ویروس سرماخوردگی خیلی تشکر کنم! با اینکه الان یه صدای خش دار دارم ولی خیلی گیر و اذیت کننده نبود. دستش درد نکنه