دورنما
جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۶ ب.ظ
عطیه دیشب ازم پرسید : تصمیمت برای کارشناسی چیه؟ همین رشته و دانشگاه؟
گفتم خب آره دیگه!
ولی امروز فکر کردم جواب این سوال می تونه.. نه دیگه! باشه
به شرطی که بتونم امسال کنکور بدم و قبول بشم :-P
اون وقت میشم یه پشت کنکوری ارشد
توی یه رشته ای که فعلا فکر کردن درباره ش زوده
می تونم فرصت اینو داشته باشم که توی شرایط بالاتری باشم. با قدرت بیشتر که با هدف هام سازگارتره
یکشنبه هم با مریم درباره ش صحبت کردم. واکنشش خیلی جالب بود :-D
گفت نهههه کنکور نده فاطمه! من مطمئنم تو آزمون قبول میشی ولی من نمیشم. اون وقت بابام تو رو می زنه تو سرم :-|
ولی خب راضیش کردم استرس نگیره. چون اولا هیچی معلوم نیست.. دوما که خب نگه به باباش :-\
میخواستم هیچ وقت دیگه فکرشو نکنم اما یه دلایل زیادی که حوصله نوشتتنشو ندارم... دوست دارم یه بار دیگه برم سراغش
اینبار اگر نشه دیگه به طور خودکار رهاش می کنم چون دیگه باعث جلو افتادنم نمیشه
دیگه وسوسه برانگیز بودنشو از دست میده
خوب بود اگه دلایلمو می نوشتم که یادم بمونه اما تو در تو میشه
البته خب چه کاریه... فکر می کنم و یادم میاد:-\
ولی خیلی خوشم اومد... از اینکه هیچ کدوم از این دوسال گذشته برام بیهوده و بی فایده نبود و من از اینکه حالا توی این شرایط هستم.. حس خوبی دارم
+ البته از الان نمیخوام کتابامو بریزم بیرون. خیلی زوده. باشه مثلا بعد امتحانای این ترم
خیلی سخت نیست خوندنش اینبار
+ ما آدما از دورنما داشتن حس خوبی بهمون دست میده ولی خب نمیشه انعطاف به خرج نداد
یا نمیشه بدون تلاش به هیچ دورنمای کوچیک و بزرگی رسید... خیلی طبیعیه
۹۵/۰۷/۰۹