با من به بهشت بیا...

برای نیمه شب بیست مهر پر مهری که گذشت

دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

گوگوری مگوری من ... کی فکرشو می کرد اینقدر راحت یه سال از عمرت بگذره 


خوشحالم که عضوی از ما هستی ! بزار خیالتو راحت کنم ! حتی الان هم برای خودت بین ما یه شخصیت مستقل داری 


یه عشق کوچولویی که آدم از دست حرکاتت دیوونه می شه 


شواهد نشون میده که در سن یک سالگی ، خاله رو خیلی دوست داری و هروقت ببینیش با یه جیغ شاد ، دعوتش می کنی به بازی :) 


نونا ... قبل از اومدن تو من هیچ وقت فکر نمی کردم یه روزی یه بچه تو بغلم بشینه و باهم غذا بخوریم :)) 

قبل از تو اصلا تصوری از بغل کردن آروم کردن و خوشحال کردن هیچ نی نی رو نداشتم 

قبل از تو فکر می کردم صدام قابلیت جیغ زدن نداره !! ولی الان باهم یه جیغ هایی می کشیم که صداش هفت تا خونه این ور و اون ور میره 


تو ... جوجوی بی هویت و آزاد من ... اولین کسی هستی که اینقدر راحت و زیاد براش خوندم ! با عنوان لالایی :)) تا شما خوابت ببره عزیزم :)) 


عاشق اون لحظه هایی هستم که باهم به یه نقطه نامعلوم خیره می شیم ... ! بعد تو یهو میگی ... دا ! ... دا! ... دو! :)) 


وای نورا ... چه قدر من از تو خاطره دارم .


تو یه جوری هستی اینجا که انگار همیشه بودی 


سال قبل همین ساعت ، ما بیمارستان بودیم و دل تو دلمون نبود . من که اصلا دلی نداشتم !!! یهویی تصمیم گرفتی بیای . تازه از مراسم دانشگاه برای ورودی جدید ها اومده بودم :))) اینقدر شوکه شدم فشارم افتاد . رنگ و روم کلا میگفتن پریده :))) 

مامان بابات نگرانم شده بود :)))) 


چه خوب موقعی اومدی بچه :) دنیای من که حسابی سرد بود ... اومدنت یه نشونه قشنگ شد 


نون من ...نون داغ ... نون تازه ... 

برای تولد یک سالگیت ، باید قشنگ تر می نوشتم اما تمرکزم کافی نیست 


مثل خیلی ها ... طبق طبق نصیحت خالصانه و تجربه های زندگی مسخره ندارم 

فقط ، اینو میگم که مامانت ، برای بزرگ شدن تو ... تمام وجودشو بهت داد 

از همه مهم تر ... قدرت روحشو بهت داد تا تو پروبال بگیری و بلند شی 


خوشحالم برات نورا ... که مامانت همیشه پیش خودش صداقت داره و زندگی رو یه وقتایی به باد مسخرگی میگیره ... مسخرگی که حق این زندگیه 


خوشحالم از بودن و سلامتت ...خداروشکر به خاطر چشم های شادت 


+ آجی عزیزم ... امشب شب توئه :) شب تولد دوباره ت 

خیلی تبریک میگم 

مطمئنم با همه وجودت تلاش کردی و همین یعنی بهترین بودی 

از خیلی چیزها برای نونا گذشتی 

گذشتی که بهترترشو پیدا کنی 

خوشحالم که این بخش مهم و پرچالش زندگیت رو با موفقیت گذروندی 

فکر کنم حالا ... بعد چندسال بتونیم بگیم ... عه! زندگی عوض شد و رنگ دیگه ای گرفت. ما قوی تر شدیم :)

زندگی با همه لحظه هاش پیش رفت و ما هنوز هستیم و لبخند می زنیم 


برات آرزوی عشق دارم ... :) 

آرزوی آرامش 

خونه ی گرم 

شاد و سلامت 

قوی در برابر چالش های زندگی 

و اینکه آااااااااااااااااای ! من فقط یه آدمم و نه بیشتر


+ نورها هم باهم میان !

21 مهر هم برای اولین بار ...یک بعدازظهر سه شنبه ... تو رو دیدم ^_^ 

البته اون روز اصلا برام روز خاصی نبود :))) همچنین سه هفته بعدش هم !

یهویی نمی دونم چی شد !!!!!!!!!! درواقع سوال بهتر اینه که نمی دونم آروم آروم چی شد یهویی؟؟؟؟

هعییی... یک سال گذشت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خیلی عجیبه ... خیلی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۹
شیرین

نظرات  (۲)

اشک تو چشام حلقه زده دختر
امروز برای من خیلی روز پر احساس و شادیه. خصوصا که فکر میکنم بعد از یک سال دارم کم کم سفر میکنم و مراحل قبلی رو پشت سر میگذارم.
ممنونم از همه ی بودنت تو این یک سال خاله ی مهربون دخترم 
ما مشترکا خیلی دوستت داریم
پاسخ:
آجییییی... خوشحالم توی شادیت سهیمم ^_^ 
خییییلی عالیهههه! تو تونستی O:-) 

عاشقتونممم مشترکاااا:-* 
ماچ بهتون 😍
عشقای من. اگر هنوز گاهی به دنیا و زندگی و اینا امیدوارم دلیل اصلیش ققط و فقط وجود نورا و بچه‌های کوچیک و ازاد و رهای دیگه‌س که قرار شاید هیچ وقت شبیه ما نباشه :*****
ماچ به همتون عزیزام
پاسخ:
ماچ های فرااوون ما به روی ماهت^_^ 
دقیقا... دقیقا...  من خیلی به آینده شون امیدوارم 

:-*  ا:-*  :-*  :-* 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">