مسیر زندگی مثل یه روده
داد و بیداد از این روزگار
ماهو دادن به شب های تار
ای بارون ...
+ سوزی که می کشد آدم در روز های ندانم ... جانکاه و عزیز و از عمق جان ...
به یاد اون روز بارونی
که دستامو گذاشته بودم روی ریسمون و میخوندم ... ببار ای بارون ببار...
+ زندگی چیزی نیست جز ندانستن
شگفتی پیش بگیر
+ توی بن بست ترانه
دیگه خاتونی ندارم
تا دوباره یه ملودی
روی گریه هاش بزارم
دیگه فرصتی نمونده
واسه نت کردن فریاد
نای گریه کردنم نیست
واسه تو که رفتی بر باد
+ میگفت اون احتمالا یه جایی شل شد ... ولی تو درجا یه تیری گرفتی و زدی وسط قلبت
و همه چیزو همون جور که دوست داشتی ادراک کردی
+ ندانستن سوز داره
یارتو می بینی یا نمی بینی؟
عشق خیلی دوره؟
اما سوز اصیل تر از همه اونه که ... اینجا کجاست؟ من کیم کجام .... اینجا چه خبره؟
+ با عشق زیستن خیلی هم خوب
قسمت من نبود ....
+ زندگی ...هی زندگی
کی می دونه چه جوری کجا می میریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+ تو را دوست دارم
تو را دوست دارم .... ؟؟؟
چه آوای دلنشینی
دوست داری فریادش بزنی نه؟
بی پروا؟
صدای خودتو بشنوی؟
واقعا عشق و دوست داشتن یعنی چی؟
چرا دوست می داریم؟ چرا عاشق می شیم؟
+ قدمت پیدا کردن یک شخص از مهم ترین المان های برانگیزنده عشقه
واسه همینه که هرچی بیشتر تو درون خودت نگهش میداری ، دل کندن هم سخت تره و اون بیشتر شبیه اونی که دوست داری
ولی واقعیت چیه
من توی زندگیم ... خیلی بت ساختم
بت نه به معنای خدا ... ولی کسی که فقط درون تو هست ... انسان نیست ... بته ... عروسکه
انسان ها خیلی پیچیده ن ....... و فقط انسان
+ انصاف ... مهم اون هایی هستن که باهاشون زندگی می کنی ... تعامل واقعی داری
هرچه قدر که در نهایتت نباشن هرچه قدر که هرچی ...
+ من می دونستم
گفته بودم که رویا شدن واقعی های زیبای زندگی می ترسم
رویا شدن ... دور شدن ... همش فاصله لعنتی بی نتیجه س
برگشت هیچ وقت فایده نداره
هلیا حتی نتونست برگرده ...
اما برگشت هم فایده نداره
+ تو می تونی بری از پا نیفتی
دیگه این راه برگشتن نداره
مسیر زندگی مثل یه روده
که آخر دل به دریا می سپاره
اگه بالا و پایین داره اما
تهش حس رسیدن موندگاره