ما نقطه تسلیمیم....
چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۲۸ ق.ظ
این زخم هنوزم دردناکه
دقیقا لحظه ای که فکر می کنی دیگه توان رفتن داری ... پاهات سست میشن..دلت تنگ میشه ... تنگ ..
و همون لحظه که فکر می کنی باید بایستی ، دست هات کوله بار رفتن جمع می کنن
چه دایره وار دوستت دارم
چه دایره وار دوستت دارم
همان قدر که دور می شوم ... نزدیک تر می آیم ......
همان قدر که نزدیک می آیم... دور تر می شوم .......
+ ندارم هیچ امیدی به این دنیای تبعیدی ....
× می دونم نمی مونم...
خیلی ماهه که به خودم قول دادم به اینجا که رسیدم نقطه پایان بزارم
۹۵/۱۰/۲۹