با من به بهشت بیا...

۵۶ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

من سقوط نمی کنم... اینبار

تنها... کورکورانه به پرواز در می آیم... 

می آیم

به سمت تو می آیم... 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۶
شیرین

نمی دونم چرا هروقت سرکلاس های دینی و الان اندیشه و کلا در طول زندگانیم... 


وقتی از اون منظر بحث به معاد و اون دنیا و مسایل حاشیه ای و فلانی چه کشف و شهودی کرده و...  می رسه ،

یه جور پوچ گرایی و زشت بینی خاصی میچسبه به مغزم که حالمو بد می کنه :-| 


یا وقتی راجب پاک شدن و نشدن و بهشتی جهنمی اینا... خوشم نمیاد ازین حرفا 


نمی دونم من اشتباهم یا مدل گفتار اونا 


خوشم نمیاد... حس می کنم یه جور از راه احساساتی کردن... مجبور می کنن آدما رو که یه کاری انجام بدن یا ندن 


درحالی که وقتی به عمق این بکن نکن ها و فلسفه ش میری.... کلی چیزای انسانی می بینی که راستش نمی گم ربطی به دین نداره ولی لزوما دینی هم نیست 


چرا به جای اینکارا یاد هم دیگه نندازیم که انسانیم و حتما زندگیمون فلسفه ای باید داشته باشه؟؟ 


اونم این روزا که زندگی و فکر آدما سطحی شده...  این حرفا فقط تضاد و بیچارگی آدما رو بیشتر می کنه به نظرم 


به نظرم خیلی ناچیزه به خاطر ترس از خوک شدن در اون دنیا... گناه نکنی 


اصن چرا دید به گناه این شکلیه؟؟  


خیلی سطحی خیلی سطحی نگریه که بخوایم اینجوری به دین نگاه کنیم!!!!  اصن زندگی فراموش می شه... 


حس زندگی... عشق... زیبایی


اون چیزایی که اینا ترسیم می کنن هیچ زیبایی نداره... یه سری مراحل ترسناک بیشتر نیست 


درحالی که همینشم که الانه ما تو سختیامون.. تو اشتباه کردنامون... و تجربه هامون... نشانه های زیبایی می بینیم...  حس زندگی و امید کشف می کنیم.. 


چه برسه به مرگ و... 


جاهایی که بی واسطه به خدات وصل میشی... یا شاید بی مزاحمت... یا نمی دونم... 


به هرحال وقتی دلت یه چیزی رو پس می زنه... ینی یا تو آمادگیشو نداری یا... اون چیز برات خوب نیست 

هیچ نشونه و حسی... کلا هیچی بی دلیل نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۲۲:۴۸
شیرین

اینستاگرام آقای هنرمند آپ می شود و نمی داند با قلب ما چه می کند... 


نمی داند که چه قدر لبخند و مهربانیش... مردمک های دایره ای ریزش... دل ما را می برد 


می برد.. می برد 


به لحظه های خوب لبخند های او 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۱
شیرین
فردای روشن مال ماست 
کافیه دست به دست بدیم... 


+ پنجشنبه ها اصن یه طوری شده.. همش در معرض یه خطر جسمی قرار می گیرم 

پنجشنبه این هفته... صبح... شپلقی خوردم زمین... جاتون خالی... اینقد خندیدیم :-| 

زانوم ورم کرده... کبوده 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۴ ، ۱۸:۲۴
شیرین
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۲ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۶
شیرین

از همین حالا دلم برایت تنگ است... 

اما من مقاومم... 

مراقب خودم هستم 


چون خدایی دارم که دل همه را می داند  و مراقب است...


دل تو.. دل تو... آاااه دل تو 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۳
شیرین