با من به بهشت بیا...

۲۵ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

یکشنبه عکس های تولد مریمو براش بردم ^_^ خیلی خوشش اومده بود 
امیدوارم عکس های نورا هم تا تولدش آماده بشه! 
بعدشم نوبت عکسای عطی و موج! :-|  مخففه خب :-/ 

+ خیلی خوبه آدم یه کاری بلد باشه که باهاش بتونه کسایی که دوستشون داره رو خوشحال کنه 

+ دیروز بیست و چهار واحدی شدم رفت :-D اگه امتحانام خیلی نگوره به هم اشکال نداره 
اونم فنون تسهیلگری! ترم قبل که به جای امور مددکاری(؟) درس های خ طیباتی رو خلاصه می کردم، این درس هم بود فکر کنم ولی یه جوری بود. 
چه قدر من از کارورزیم نگفتم اینجا. اصلا اون روزها حوصله حرف زدن نداشتم. خیلی طنز داشت :-P 

+ تا الان درخواست دوتا کلاس خصوصی زبان داشتم 
پول بگیرم ازشون! نه؟  :-P چه قدرم میدن 
آخه خیلی کیف داره وقتی از زحمت خودت پول درمیاری! سه ماه این تجربه شیرینو داشتم 
استاد یاری همیشه می فرمایند که... گوش دادن انرژی بیشتری از درس دادن و حرف زدن می بره 
ولی من هروقت خیلی حرف می زنم.. خصوصا اگه بخوام چیزی رو به کسی یاد بدم، سریع فشارم میفته :-D اگرم خیلی بخوام گوش بدم... خوابم می بره. چشام دوتایی میشه و... :-| فکر کنم یه جوری به استاد نگاه می کنم که اونم خوابش می گیره :-P 


+ شاید بااااورتون نشه ولی امروز سه شنننبهههه سس ^_^ 
به قول شاعر که... 
لحظه دیدار نزدیک است 
باز من دیوانه ام مستم 
باز گویی در جهان دیگری هستم... 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۰:۵۰
شیرین

بادها... 

بشارتی بودند 

برای باران ها! 

قلب هامان برآشفت و 

اتفاق افتاد... 


+ نوشته شد همین ظهر با قلبی آشفته 

البته نیمه ی اولش برای دیشب بود 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۳:۴۰
شیرین

ای شیرین ترین.. صبر و انتظار دنیا 

هرکسی ترین های دنیای خودشو داره 
توی جهان کلی عزیزترین و کلی مهربون ترین و کلی شیرین ترین و کلی زیبا ترین و...  هست 
غمت...  دانه آوازی می شود 
نهفته در خاک دل... 
تو فکر کارهای جدیدم... آرزوی موفقیت برای شما و خودم 
خیلی وقته که روزگار عوض شده 
زندگی از جایی شروع شد که تو بودی
تیتر... سوزان بویل
به حس الان نزدیکه
خیلی دوستش دارم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۱:۱۴
شیرین

روزی... 

با حسی که تمام جهان در آن جاگیر است 

خواهم مرد... 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۰:۵۷
شیرین
یه چیزی ته دلم همش می گفت امروز نمی شه ها :-\ 
نیومدن بچه های اون کلاس.. ما هم یکی از استادامون نیومد 
دیگه اومدم خونه. 
امروز کلا خلوت تر از روزای قبل بود. کاش ما هم نمی اومدیم این هفته رو :-\ 


به هرحال مهم نیست... اون قدر گذشته که با یکی دو هفته این ور و اون ور، چیزی عوض نمیشه 
مهم اینه که می شد الان اصلا مساله یکی دو هفته مطرح نباشه 
بلکه مساله ماه ها یا هیچ وقت باشه 

B-) 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۵ ، ۱۷:۱۶
شیرین