اینم یه جمعه دیگه😍 تازه داشتم عاشق جمعه هام می شدم که نعمت تنهاییم پایان گرفت😐
کیک سیب و دارچین🤗 مزه ش از عکسش بهتر بود😆
+ بهترین رابطه ها هم بالا پایین دارن
امشب بعد مدت ها دستم به اون دوست داشتن عمیق عطیه رسید
حس خوبی دارم
رازش توی جزیره آرامش بود ... یه جزیره عمیق پیدا کردم توی قلبم که اسمشو گذاشتم جزیره آرامش . البته به فضای غار علی صدر هم میتونه نزدیک باشه😂😂
اگر کسی مطابق قوانینش باشه ... همه چیز خیلی عالی پیش میره و اگرم نباشه پرت می کنه و سرما میزنه بیرون
این دیگه شد برمودا 😐
راستی برمودا چی شد تهش؟ راهنمایی خیلی بهش فکر می کردیم
کم کم باید یه جوری قوانین برمودا رو به مهسا هم بگم تا هم من راضی باشم هم خودش هم خدا
+
تاثیر واژه ها اسامی و طبقه بندی ها بر روند خودکاوی
خودکاوی سیستماتیک بلی یا خیر😂
خلا های عملی در روند خودکاوی .. توی پرانتز : نقدی بر خودکاوی کارن هورنای
ینی من اینقدر به اینا می خندم😂
این سه تا اسم های پیشنهادیم برای یه کتابه در آینده
جالب اینه که خودمم محتواشو نمی دونم...فقط طرح مساله شو دارم. اولین آزمودنی هم خودمم طبق معمول
ولی هیچ کدوم به اون اسم که پر از نون بود نمی رسه.اون جدا بود
یکی نیست بگه تو اگر کتاب نویس بودی ، از ترس حفظ کردن دستور زبان و تاریخ و جغرافی ، نمیرفتی تجربی😂
+ هفته موفقیت آمیزی در پیش داشته باشیم😊
عاشق پیگیری عطیه م توی چک کردن وبلاگ😂
ینی حتی وقتی باهمیم هم سر میزنه ببینه آپ کردم یا نه 😂
انصافا خودمم فکر می کنم اینجا خونمه
خیلی وبلاگ نوشتم و حذف کردم ولی اینجا رو یه جور دیگه دوست دارم
هویت مستقلی داره 😂
خیلی هم مخاطبین خانوادگی داره😎
هیچ جا خونه نمیشه...هیچ جا وطن نمیشه
وطن آنجاست که دل آنجاست و حالا هم که دلکمون همینجاست
امروز به زور سرکلاس ها بودم 😐
فردا ببینم اصلا میتونم برم دانشگاه یا نه😐
انصافا ایندفعه خودمم موندم حساسیته یا ویروس😂😂
بهترین و عمیق ترین رفیق خودت باش
فقط تویی که میتونی
.
.
خدا بزرگ تر از دردهای ماست رفیق ..
من غم های جهان را بیشتر دوست می دارم
آن گاه که به من رو *می کند
من غربت آغوش تو را بیشتر می خواهم
آن گاه که تو از من دوری
من این تلخند شیرین زندگی را
مست تر می نوشم
زخمه های چنگ را
یاد پرخروش نگاهت را
بیشتر دوست دارم ... بیشتر میخواهم
من غم را می ستایم
بیش از آن شوقی که قلبم را از یاد تو دور می برد
حتی غمت هم آرامشی است
همچون سکون آسمان سپید
مملو از ابرهای باران زا
ای همه تو...
ای همه خدا...
نمی دانم در ضمیرم تو را میخواهم یا خدا
خدا را بیشتر دوست می دارم یا تو را
هرچه هست هم تو را دوست دارم هم خدا
و خدا را ندارم و هم تو را
باری اما در کوله بار خود
غمی نهفته ام از برای تو و خدا
+ همین الان ها یهویی
بیرون کشیدن همچین حسی از مرزهای ناخوآدگاه برام خیلی مهمه یا ارزشمنده یا ... نمی دونم خوبه به هرحال😆
+ بعد از یک اتفاق جالب شوق انگیز نوشته شد
*برام مهمه که هو مستتر در فعل می کند رو برگردونید به جهان 😂😆
آن گاه که به من رو می کند(جهان)
هنرمندی های غروب جمعه 😆
هنوزم خورده نشده . مهم حس درست شدنش بود ☺
+ اگر خدا چندتا عمر و زندگانی به آدم ها می داد ... قطعا یکیشو به طور کاااامل صرف انیمیشن دیدن و نوشتن و ساختن می کردم 😍
حس خیلی خوبی دارم از یه چیزی 😊 بعدا که به سرانجام رسید باهاش غافلگیرتون می کنم
تازه الان هم بابای نورا یه انیمیشن کوتاه برام فرستاد و نظرمو پرسید . منم یه نیمچه تحلیلی براش نوشتم . چند وقت پیش محدثه هم خواسته بود. دوست داشتن فکرامو 😎
خیلی خوشم میاد از این کار ... چون می تونم خودمو بزارم جای نویسنده ش و جزییاتو ببینم 🙄 انیمیشن پر از ریزه کاریه ... هر حرکتی هر رنگی و ... هدفی میتونه داشته باشه
+ جمعه پرهنری بود 😂 راضیم ازش
حالا بریم که داشته باشیم امتحان دوشنبه این هفته رو که نخوندم 😐
از خوشی های زندگیم اینه که مفهوم آینده برام تغییر کرده
یه پایان باز... تصمیمات احتمالی ...
خوبه برای برنامه داشتن یه هدف هایی تعیین کنیم یا تصمیم هایی بگیریم
اما حتما بدونه آدم که ممکنه همه تصوراتش تغییر کنه و تو مسیر دیگه ای بره
خواسته یا ناخواسته
اصلا شاید به خاطر علم و آگاهی بیشتر و شرایط باشه یا یه اتفاق شیرین یا نهایتا تلخ
خیلی جنگ بیهوده ایه که بخوایم به خودمون و دیگران ثابت کنیم که نههه من حتماااا میخوام فلان جور باشم ..فلان کارو بکنم...اونجا برم ..اینحا بیام و...
به فلان دلیل و بهمان دلیل
چه قدر آدم آرامش داره وقتی می بینه که شکرخدا عقل و شعور داره ... مغز داره با توانایی های فوق االعاده
و توی موقعیت های مختلف مغز فرار نمی کنه و هست
حتی اگه هیچییی باهات نباشه...اون باهات هست
و آماده برای همین مواقعه که نمی دونی باید چه کنی
پس احتمالا فقط می تونیم مهارت هامونو رشد بدیم که خیلی چیزهای مختلفی می تونن باشن و آدم باهاشون حس راحتی بیشتری داره
برای همینم به جز یه سری اصول دوست داشتنی بندی به پام نمی بندم... البته اونم فعلا
البته برای خودم به راحتی این حرف ها نبوده و نیست
یه تمایلاتی همیشه داریم که ریز به ریز بدونیم چی میشه
توی همه چیز
ولی این صبر رو سعی می کنم به تمرینش
+ چند ساله که مهم ترین درس خدا و کاینات به من ... یاد گرفتن صبره
چه موقعیت هایی که عمیقا صبر میخواست
چه لحظه هایی
وقتی هییییچ آدمی نبود روی این زمین که بتونه بهم بگه چی درسته چی غلط...حقیقت چیه... اصلا حالا که اینطوره چه کار کنم ...چه راهی برم
صدسال سخت اولش گذشت
احتمالا!!!
این حالت های ناباوری هم محصول این سالها و درس های پاس نکرده س
البته یه بخشی از این ناباوری رو میشه بهش ایمان آورد ولی یه بخشیش هم سلامت نداره
+ دوستت دارم زندگی ... همین حد از آرامش خیال که حالا به نظرم جای بهتر شدن هم داره ، یه روزی آااارزوم بود
+ گذشت و می گذره...فکرشو نمی کردم حقیقت داشته باشه
+ امید همه چیز زندگیه...مومن اونه که ایمان داره به امید
+ ایمان به امید
همه ی آن چیزی بود که تو میخواستی...
(یه هلیا تهش کم داره😂😂😆بعد بنویسی نادر ابراهیمی😆)
+ اون قدر کلمه مومن دم دستی شده که حس آرامششو نمی فهمیم
فراتر از حد و مرزهاست
+ سخنرانی امشب هم به پایان رسید😆
خب فکرای آدم یه جا میگه بزار بیام بیرون هوایی بخورم
حتی این هم صبر میخواد..جلل خالق😆