هیچ صدایی را نتوانیم گوش داد این روزها...
به جز حجت اشرف زاده و حامی...
حتی آن ها را هم تا حدودی
و این روند دارد روز به روز بدتر میشود
و این ماییم که می دانیم چرا
چرا...
چرا...
ای بغض فرو خورده مرا مرد نگهدار...
هیچ صدایی را نتوانیم گوش داد این روزها...
به جز حجت اشرف زاده و حامی...
حتی آن ها را هم تا حدودی
و این روند دارد روز به روز بدتر میشود
و این ماییم که می دانیم چرا
چرا...
چرا...
ای بغض فرو خورده مرا مرد نگهدار...
اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده ام یک عمر دنیا را به آهنگم...
آدرس وبمو یکی به نام مظفرمیکاییلی باز کرده :-|
همون پینا رو
بی شعور.
اسمشم گذاشته مجله تفریحی
:-|
بترکه.. هرکی هست
آرامش منو به هم می زنن
البت بی مطلبه... همین جور از رو بیشعوری باز کرده :-|
شاید برای آدمایی که سنی ازشون گذشته..
بهترین امید...
داشتن حس مثبت به زندگی و پذیرفتن زندگی باشه
جوری که در اون زمان سعی کنن با مرور زندگیشون... حقایق جالبی رو از جهان بفهمن
و در نهایت کنار اومدن با مرگ... مرگی که ممکنه هر لحظه برسه و اونا خیلی نزدیک می بیننش
و همه اینا می تونه یه پایان خیلی قشنگ برای زندگی یه آدم رقم بزنه
ینی... پس ما اگه بخوایم کمکی بهشون بکنیم...
باید کمک کنیم بتونن با زندگی کنار بیان
ینی بتونن بار سالهای گذشته رو به شیوه خوبی مرور و کم کنن و به جمع بندی برسن
بتونن با فکرهای آزار دهنده برخورد کنن
مسایل رو حتی از دیدگاه بقیه ببینن و تقصیرهایی که داشتن بپذیرن
شاید تعریفی که برای امید به زندگی آدمای پا به سن گذاشته هست با تعریف امید برای جوونا فرق داشته باشه
شاید یه سری سرگرمی های جزیی رنگ زندگیشونو عوض کنه و اونا دورنمای به اون صورت که جوونا احتیاج دارن احتیاج نداشته باشن
یه حس مفید بود ن لازم دارن
چه قدر بده... سن پیری تو کشور ما اینقققدرررر پایین اومده
سن پیری روحی منظورمه
ولی به نظرم آدمی هرچه قدر بیشتر بارش باشه و عمق داشته باشه و تلاششو کنار نزاره.. . هرچه دیییییرتر پیر میشه...
این واقعا حقیقت داره
دکتر ب میگه فقط دین یا عرفانه که میتونه آدمی رو در پیری و میانسالی نجات بده
نمی دونم این اعتقادشه.. چون فک کنم برای خودش اتفاق افتاده!
ولی خب اگه واقعی باشه
ولی نباس فراموش کرد که هر آدمی مستقله و میتونه
ما فقط می تونیم یه کمک باشیم... هرچه قدر خودش بخواد
در نهایت به یه نفر همون قدری میشه کمک کرد که خودش بپذیره و بخواد
نه بیشتر
مثلا الان مامان...
رو مبل دراز کشیده
حالشم خوب نیست
و شبکه خبر مثل همیشه در حال حرف زدنه و اون حواسش هست و نیست
و احتمالا داره همه فکرا و زندگیشو زیر و رو می کنه و دوباره خوانی و بازیادآوری و...
شاید شانسیه که سر از کدوم حس در بیاره
شاید هنوز یه حس زنده و خوب مونده باشه که بهش برسه و خوب شه
شایدم تو تاریکی ها در حال گشت و گزار باشه و غم روی غم
یا خشم
یا حسرت
یا انتظااااااااااااااااار... انتظاااار....
و حس اینکه آیا به دردی هم میخوره؟
اصن زندگیش فایده ای هم داره؟
و همه شون خوب یا بد... عمری ندارن...
و اون پوچیه میاد و میگیرتشون
این حس ها هم یه چیز تو همون مایه هاس که اون روزا میگفتم
میگفتم امشب بخوابم... صبح پاشم میاد
امروزو بگذرونم شب خبری ازش میشه
آخراین هفته
این ماه تموم شه
بعد این پاییز
بعد زمستون
بهار که بشه میاد
چند روز از سال جدید بگذره... حالش خوب شه میاد
ولی نیومد
اون نیومد
و من تصمیم گرفتم برای همیشه از زندگیم حذفش کنم و جوون شم
پیری بعضیا مثل مشکلات کش دارمون میشه که حل نمیشه
فقط امید... تغییری که امید بیاره... یه امید به زندگی...
شاید بزرگترین فرق پیرها و جوونا
اینه که جوونا بالاخره از یه راهی امید به زندگی رو پیدا می کنن
ولی پیرها... به همه امیدهاشون میگن خب که چی
پیری اصلا دوره بدی نیست ولی به قول دکتربابایی زاد... به شرطی که به خرد برسه
بهترین دوره زندگی میشه اصن
یا حس دکترگنجی به پیریش... واقعا تحسین برانگیزه
اینکه نوشته بود خیلی هم تنهاییشو دوست داره و اصلا بهش نیاز داره
آدم این پیرها رو می بینه به زندگی امیدوار میشه
ولی وقتی عموم بزرگترای خودمونو می بینیم... واقعا آدم ناامید میشه