این سوگم مسیله عجیبیه
حالا عجیب تر ازون... مسایل پس از دوره سوگه!
و همچنین تاثیر سوگ روی اقوام و آشنایان درجه 2 و 3 و الی آخر باخبران
و همچنین عملکرد و رفتارها و حالت های اقوام و آشنایان درجه 2 و 3 و الی آخر خیلی عجیبه
کلا تو کشور ما هیچی مثل یه سوگ موثر نیست!
و هرچی از درجه 1 دور میشیم... بیشتر حالت نقل و نبات گپ و صحبت پیدا می کنه
و در نهایت به زخم خوردن درجه یک ها منجر میشه
مسیله مهمتر و عجیب تر اینه که... هیچ وقت یک سوگ ماهیت انسانی رو تغییر نمیده
و هرکسی توی هر حالتی باشه... یه آب و هوای غالب پیدا می کنه ولی... به هرحال روی زمین و اقلیم تاثیر خاصی نمیزاره
واسه همین بعد طی کردن مراحل سوگ خیلی مهم تره
و اینکه زندگی ادامه داره و...
شاید یکی تمایل به نیستی و نابودی خودشو پهن کنه توی این شرایط... بدون اینکه بفهمه و ازونجایی که انسان ذاتا منفعت طلبه... یه چیزای قاراشمیشی درمیاد...
توی کشور ما که باورهای دینی آپدیت نشده و سنتی و غربی و همه چی باهم آمیخته... واقعا برای آدما سخته که رویکرد درست رو تشخیص بدن
خصوصا که سوگ و اتفاقات ناگوار... آدما رو ضعیف می کنه و ترجیح میدن توی همون حالت بمونن و به قولی با عقده هاشون زندگی کنن
تغییر انرژی میخواد
یا شاید ذهنیت انعطاف پذیر
کسی که ذهنیت انعطاف پذیر نداره... بعد سوگش چی میشه؟
خیلی سخت بتونه خودشو پیدا کنه
و واقعا... واقعا... مخلوط شدن باورهای سنتی و دینی درست و نادرست و... خیلی آدما رو داغون کرده
و چون اصولا فراموشکاریم و پیشگیری هم نمی کنیم... توی موقعیت های بحرانی... دچار تضاد میشیم
خصوصا مثلا توی سوگ.. اقوام درجه 1 کمتر تضاد پیدا می کنن ولی ازون به بعدش...
البته خیلی ها تضاد باورها رو متوجه نمیشن.
تضاد فقط تضادهای درونی مربوط به کودکی و اینا نیست... همین تضاد باورها
در نتیجه کلا یه سری انسان بی باور میشیم
البته قبل از باور... دوره شک و تردیده!
بازم میگم تو کشور ما خیییییلی این مشکل هست و واقعا تشخیص همه چی و ریشه هاش خیلی سخته
اینکه مثلا فلان نگرش از کجا اومده... چی شد به اینجا رسیده
به قول عباس میلانی.. ما نیاز داریم تاریخمونو از نو بخونیم!